داستایوفسکی و حقیقت غمانگیز جنگ
داستایوفسکی و حقیقت غمانگیز جنگ
یکی از عجیبترین مطالبی کە این روزها خواندم، مصاحبەای است با فیودور داستایوسکی، نویسندە شهیر روس در مورد جنگ. داستایوسکی در این مصاحبە عجیب بە توصیف و تقدیر جنگ میپردازد! توصیف و تقدیری کە قبل از اینکە ناشی از اعتقاد او بە جنگ باشد، ناشی از واقعبینی اوست! او فراتر از احساس خود میایستد، و جهان را آنگونە کە هست و یا آنگونە کە تجربە میکند، برای ما باز میخواند.
خواندن این مصاحبە را بە اهل اندیشە و ادب پیشنهاد میکنم. شاید بعنوان انسانهای ایدەآلیست و پاسیفیستی کە تصور بهشتگونەای از زندگی داریم، حداقل از زندگی آیندە بشر در رویاهایمان، این مصاحبە ما را یک بار دیگر با جنبەای از زندگی بشریت مواجە کند کە معمولا زیر بار و فشار تمایلات صرف انسانی ما براحتی فراموش میشود. داستایوسکی دوبارە بشیوە خیلی سادە بە ما یادآوری میکند کە آنچنانکە تصور بشدت انسانزدە ما در آن فرو رفتە است، جنگ پدیدەای معنادهندە است کە ظاهرا گریزی از آن نیست.
البتە بە نظر میرسد کە منظور او در توصیف و تقدیر از جنگ، نە بعنوان پدیدەای برای همە اعصار، اما برای زمانە ماست. او در پایان مصاحبە خود از این میگوید، اما توصیف و تحلیل او از جنگ انگار فراتر از زمانە ما (یعنی زمانە او) هم میرود. امتدادی تاریخی کە نفسهای سخت و دشوار و سوزان آن را باز میتوان شنید و حس کرد.
داستایوسکی جنگ را بلا و مصیبت نمیداند، آنرا حادثە مهمی ارزیابی میکند، پدیدەای مایە خیر. بە نظر او انسانها برای کشتن همدیگر بە جنگ نمیروند بلکە برای قربانی کردن زندگی خود میروند. بە نظر او بدون جنگ و قربانی شدن، ایدەهای بزرگ هم بی معنی میشوند، حتی ایدەهای هیومانیستی. جنگ موجب اعتلای روح است، کشندە روزمرگی و دلتنگی و یکنواختیهاست. او صراحتا با اشارە بە تاریخ روسیە میگوید کە:
“وقتی جنگ درگیر است همه با هم برابر می شوند و بین ارباب و رعیت آشتی پدبد می آید. کیفیت های والای انسانی ظهور می کند. انسان ها را با حس وطن دوستی متحد می سازد. قهرمانی در شرایطی برابر به میدان می آید وخون ریخته شده، یک حادثه ی واجب محسوب می شود. اغنیا و موژیک ( صنف فقیرکشاورزان و روستائیان در زمان روسیه ی تزاری ) در سال ۱۸۱۲م دوشادوش هم جنگیدند و بیشتر از زمان صلح به هم نزدیک شدند. در زمان جنگ بین توده ها حرمت بوجود می آید و به این سبب هم خلق، جنگ را دوست دارد.به مناسبت جنگ ترانه ها و آهنگ هایی بوجود آمده وافسانه ها و داستانها نوشته می شود. نه، جنگ در زمان ما ضروری است، بدون آن دنیا به سوی محو شدن می رود.”
عجیب است، نە! و در این کلمات چە واقعیتهای تلخی کە نهفتە است.
زمانی هراکلیت، فیلسوف یونانی، ستیز و کشاکش میان اضداد را یگانه واقعیت و عدالت جهانی میدانست. آری یگانە واقعیت و عدالت جهانی! و چقدر این اندیشە بە کلمات داستایوسکی نزدیک است، و یا داستایوسکی بە آن! البتە نمیتوان ستیز و کشاکش و یا حتی اضداد را لاجرم بە ‘جنگ’ ترجمە نمود، هرچند جنگ میتواند شکل و نمودی از آن باشد. و شاید عالیترین شکل و نمود آن.
آنگاە نفی میرسد، جنگ هم از جملە بنوعی ناگزیر میشود. و در جهانی کە ما زندگی میکنیم تا چە اندازە لبریز از نیروهای نفیکنندە یکدیگر است!
فیودور تلنگری سخت میزند. حداقل او یادآوری میکند کە ای انسان رویایی بە یاد آر در چگونە جهانی داری زندگی میکنی!
فرخ نعمتپور
دیدگاهتان را بنویسید