فرخ نعمت پور
نوسەر

نوسەر

نوسەر ناوم فەڕۆخ نێعمەتپوورە و لە شاری بانە لە دایک بووم. یەکەمین نووسینەکانم لە بواری چیرۆک بە زمانی فارسی لە تەمەنی ١٥ ساڵیدا بووە لە ژێر کاریگەریی بەرهەمەکانی ڤیکتۆر هوگۆ کە وەک دەستنووس ماون و وەک بەشێک لە یادگاری ژیان و هەوڵی من بۆ بەنووسەربوون لە ئەرشیڤەکانمدا ماون. هەرچەند یەکجار بە تەمەنێکی کەم دەستم بە خوێندنەوەی هوگۆ کرد و بە گوێرەی پێویست لێم هەڵنەگرتەوە. هەمیشە هۆگری توند و تۆڵی خوێندنەوە بووم و لە گەڵیا خەریکی نووسینیش بوومە. لە بیرم دێت هەمیشە دەفتەرچەیەکم لە گیرفاندا بوو و بیر و هەستە کتوپڕییەکانی خۆمم تیا دەنووسینەوە. دواتر بەرەبەرە دەستم دایە نووسینی شیعر و…[ادامه]

نوسەر
خواندم !

فرار مغزها از کردستان

کات 07/09/1401 451 بازدید

فرار مغزها از کردستان

کردستان و تشکیل دولت نیمە مدرن

با ظهور دولت رضاشاە، ایران بتدریج وارد دورە نوینی از تاریخ خود شد کە می توان آن را با ترم ‘نیمە مدرن’ توصیف کرد. پهلوی اول در تلاش برای پایان دادن بە دوران قاجاریە دست بە تغییرات مهمی در بافت اقتصادی و فرهنگی جامعە زد و اولین بنیانهای گذار بە دولت مدرن در کشور را فراهم ساخت، هرچند با نقایص بسیاری کە هنوز کە هنوز است در اشکالی دیگر جامعە ما را در بحران مداوم نگە داشتەاست.

مدرن شدن ایران از جملە منجر بە ایجاد مدارس و مراکز آموزشگاهی مدرن در کردستان هم شد، و بە همین موازات قشری در کردستان ظهور کرد کە در متدولوژی جامعەشناسی بە تصیل کردگان و یا روشنفکران شهرت پیداکردند، هرچند این نیز یک مفهوم نسبی است و بر اساس شرایط، تعاریف و یا خصوصیات دیگری هم بە خود می گیرد. بهرحال با باسوادشدن نسل یا نسلهای جدید، طیف باسوادان و روشنفکران در جامعە کردستان هم پای بە میدان نهادند، و ظهور چنین پدیدەای منجر بە تغییرات اساسی در ساخت روبنائی جامعە شد. دیگر در کردستان قشر مذهبی نبودند کە کنترل سواد سنتی را در دست داشتند، بلکە قشر مدرن روشنفکران با تسلط خود بر مراکز آموزشی، دست بالا را در ساختار جدید پیداکردند.

اما کردستان بر اساس همان مدل نیمەمدرن و ناقص پهلوی اول، بعد از تشکیل دولت نیمە مدرن در ایران، همیشە منطقەای پیرامونی باقی ماند. در واقع آنچە رابطە مناطق کردنشین با قدرت سیاسی، از همان زمان را تعریف می کند همانا مقولە “مرکز ـ پیرامون” است کە در تمامی یک قرن اخیر هویت آن را تشکیل دادەاست. این پدیدە، هم در مورد زمان پهلوی صدق می کند و هم در مورد حاکمیت جمهوری اسلامی. واقعیت این است کە جمهوری اسلامی علیرغم ایدئولوژی متفاوتی کە نسبت بە زمان پهلوی ها دارد، اما بر همان تئوری مذکور تکیە دادە و دهەهاست کە کشور را با همان منش ادارە می کند. یعنی گذار از نیمەمدرنیسم سکولار بە تئوکراتیسم، نتوانست تحولی در این زمینە ایجاد کند.

از مشخصات یک جامعە پیرامونی، عدم رشد آن (لااقل در مقایسە با مرکز) است. یعنی درست است کە کردستان از یک جامعە سنتی ـ فئودالی در معنای قاجاری خود بیرون آمدەاست، اما کماکان منطقەای عقب ماندەاست کە آگاهانە از طرف قدرت مرکزی بر آن تحمیل می شود. همچنین از مشخصات دیگر چنین جامعەای، احساس خود کم بینی و نگاە مداوم بە بیرون از خود است کە تمام تاروپود جامعە را درمی نوردد.

کردستان و قشر تحصیلکردەها

چنانکە گفتەشد با شروع نیمەمدرنیسم در ایران و ایجاد سیستم جدید آموزشی، در کردستان نیز بتدریج قشری بە میدان پاگذاشت کە پیش از آن وجود نداشت کە آن هم همانا باسوادان جدید بودند. باسوادانی کە خود را از قشر سنتی باسوادان کە خود را در نهادهای مذهبی باز می یافتند جدا می کرد، قشری کە مجهز بە علوم جدید بود و بر همین پایە درک نوینی از پدیدەهای پیرامون خود داشت.

 اما علیرغم همە تحولات، جامعە کردستان کماکان یک جامعە پیرامونی باقی ماند، و همین بعدها در ظهور پدیدەای بە اسم فرار مغزها نقش ویژە بازی کرد. جامعە پیرامونی کە از وجود مراکز صعنتی بدور بود، و فاقد ساختار شهرنشینی مدرن در معنائی کە در مرکز وجود داشت، برای کاریابی و پیداکردن شغل ناچار بە صادرکردن بخشی از نیروی باسواد خود بە مرکز و شهرهای بزرگ بود تا بتواند جوابگوی شرایط جدید خود باشد. در واقع تناسبی کە میان سیستم آموزشی از یک طرف، و ساختار شهرنشینی و اقتصادی در طرف دیگر در مناطق پیرامونی وجود نداشت، منجر بە ظهور پدیدە جدیدی شد بە نام فرار مغزها کە با گذشت زمان از سرعت بیشتری بهرەمندشد.

البتە همیشە جابجائی جمعیتی و یا کوچ افراد وجود دارد. انسانها برای شرایط بهتر زندگی دست بە کوچ می زنند، اما پدیدە فرار مغزها یک پدیدە مدرن است و ربطی بە کوچ سنتی ندارد. در کردستان، فرار مغزها پیش از آنکە بە مسئلە جستجو برای شرایط بهتر زندگی برگردد وابستە بە نگاە مرکزگرایانەای بودە کە همیشە در حکومتهای مسلط بر ایران بعد از ورود نیمەمدرنیسم وجود داشتەاست. نگاهی کە بە علت تنوع بافت قومی مردم ایران و وجود جنبشهای عدالت جویانە در مناطق پیرامونی از شدت و حدت خاصی برخوردار بودەاست. واقعیت این است کە سانترالیسم شدید سیاسی کە تقسیم قدرت را بر نمی تابد، یکی از عوامل اصلی و شاید اصلی ترین علت فرار مغزها از کردستان و کوچ آنها بە مناطق مرکزی بودەاست.

معمولا سیستم آموزشی کشورها مبنی بر آموزش انسانها برای گرفتن مسئولیت بە هنگام بزرگسال شدن است. بنابراین میان این سیستم و بازار کار باید هماهنگی و رابطەای منطقی و تنگاتنگ وجود داشتەباشد، اما در کشوری کە بر اساس منطق “مرکز ـ پیرامون” ادارە می شود، چنین پدیدەای یا وجود ندارد و یا بشدت ضعیف است و بنابراین با کوچ و یا فرار شدید مغزها مواجە می شود. کردستان از دیر زمان چنین تجربەای را از سر می گذراند، و هنوز کە هنوز است با این معضل دست و پنجە نرم می کند.

از طرف دیگر حاکمیتها همیشە از این مسئلە بعنوان ابزاری برای آسیمیلاسیون و یا امر اضمحلال فرهنگی و قومی دیگر اتنیکهای درون ایران استفادە کردەاند. نگاە ‘مرکز ـ پیرامون’ اساسا بر این مبنا خود را باز می یابد. آنان مردم را بە زبان فارسی باسواد می کنند و با تلاش برای جذب آنها بە مناطق مرکزی و ایجاد کار در آن مناطق، سعی می کنند هویت آنها را دگرگون کنند. در واقع فرار مغزها وسیلە قدرتمداران برای جذب تحصیل کردگان بە مرکز و ستاندن امکانی از مناطق پیرامونی جهت رشد و توسعە بودەاست. و در سرزمینی کە باسوادان نمانند تا در زندگی اقتصادی و اجتماعی حضور فعال داشتەباشند، مردم نیز از رشد فرهنگی و اقتصادی بشیوە لازم باز می مانند و جامعە بیشتر در قعر درماندگی و عقب ماندگی فرومی رود.

گریزی بە آمار و گفتەهای مسئولین

متاسفانە در مورد فرار مغزها از کردستان آماری وجود ندارد. تازە با توجە بە عدم تجمیع مناطق کردنشین در یک استان، حتی اگر آماری هم وجود داشتەباشد، باز بسیار ناقص خواهدبود. در اینجا می توانم بە دادەهائی چند بسندە کنیم کە بە نوعی هدف ما را برآوردە می کند.

محسن بیگلری نمایندە مردم بانە و سقز در مجلس طی نطقی گفتەبود کە آمارهای رسمی در مورد بیکاری در کردستان را قبول ندارد و در واقع نرخ بیکاری در این استان بە چهل تا پنجاە درصد می رسد!۱ اشارە بیگلری بە آمارهای رسمی اند کە نرخ بیکاری در کردستان را چیزی بالاتر از پانزدە درصد ارزیابی می کردند.

و یا عبدالرحمان خدایی، امام جمعە سنندج و نمایندە مردم کردستان در مجلس خبرگان در سال ۹۴ در گزارشی کە در سایت مهر پخش شدەبود از دولت وقت خواستەبود کە با ایجاد فرصتهای شغلی از فرار مغزها در استان کردستان جلوگیری کند. او بیکاری را اصلی ترین مشکل مردم کردستان ارزیابی کردەبود. ۲

البتە این دو فرد در گفتەهای خود اشارەای بە عوامل دیگر ندارند، و تنها بر روی بیکاری تاکیدکردەاند. و اگر واقعا مسائل دیگر را بە همین عامل اضافە کنیم، عمق فاجعە بیش از پیش آشکار می شود. و این مسئلە نشان می دهد کە تا چە اندازە مسئولان لمیدە بر صندلی قدرت در مرکز حتی بە آمارها هم خیانت می کنند و از گفتن حقیقتی کە نزد مردم کردستان عیان است، طفرە می روند. بە همین پدیدە کولبری دقت کنید کە چگونە بە پدیدەای منحصربفرد در کردستان تبدیل شدەاست. پدیدەای بشدت شرم آور کە نمونە آن کمتر در جائی دیگر دیدە می شود. و درست در اخبار مربوط بە همین معضل کولبری بود کە می شنیدیم چگونە بسیاری از کولبرها افراد تحصیل کردە دانشگاهی بودند کە بناچار برای امرار معاش دست بە  کار خطرناک کولبری در مرزها می زدند.

عوامل دیگر فرار مغزها از کردستان

چناکە اشارە شد، فقط بیکاری عامل فرار مغزها از کردستان نیست. بویژە بعد از انقلاب بهمن و بە قدرت رسیدن حکومت جدید در ایران، این پدیدە هم مانند بسیاری از پدیدەهای دیگر تشدید شد و بە یکی از مشخصەهای اصلی جامعە کردستان تبدیل گردید. با شروع انقلاب و ظهور و قدرت یابی امر سیاست در رفتار اجتماعی مردم، و با جذب بسیاری از تحصیل کردگان کرد بە احزاب و سیاست و شروع درگیری ها در کردستان، کوچ و فرار مغزها شاهد مرحلە کاملا نوینی شد کە آن را بشدت از دوران قبل از انقلاب متمایز می کرد. این بار شاهد سربرآوردن فرار مغزها نە تنها بە سوی مرکز، بلکە بە سوی خارج کشور هم هستیم کە نسبت بە دوران پهلوی خود را متمایز می کند. البتە با این تاکید کە کوچ بە مناطق بیرونی کردستان کماکان ادامە داشت، و شهرهای بزرگ با امکانات صنعتی و شغلی، کماکان مورد توجە ویژە تحصیلکردگان بودند.

اگر در دوران پهلوی هنوز نگاە بە خارج از کشور در کردستان هنوز عمومیت نداشت، و مردم با آن ناآشنا بودند، اگر در آن زمان تعارضات سیاسی هنوز از شدت و حدت کنونی برخوردار نبودند و مردم عموما در شرایط آرامتری زندگی می کردند، اما بعد از سرنگونی رژیم شاە و سربرآوردن احزاب سیاسی در کردستان و شکل گیری جنبش حق طلبانە مردم کرد و آ‌غاز جنگ و سرکوب بی رحمانە، شکل دیگری از فرار مغزها شکل گرفت کە خود را در فرار از وطن و روی آوردن بە کشورهای دیگر باز می یافت. متاسفانە آمار دقیقی در این مورد در دست نیست، اما هزاران نفر از بهترین فرزندان مردم کرد بە خارج کشور پناە بردند و طیف وسیعی از آنان بە ناچار در دیگر کشورها پناە گرفتند. و این در حالی بود کە کماکان فرار مغزها برای یافتن کار بە مرکز و شهرهای بزرگ در خود ایران ادامە داشت و جوانان تحصیل کردە برای یافتن لقمە نانی بە دیگر مناطق روی می آوردند.

پس با این حساب فرار مغزها بعد از انقلاب یک وجە دیگر هم پیداکرد کە مشخصە دوران جمهوری اسلامی است. جنگ، سرکوب، عقب ماندگی کردستان، دشمنی حکومت با احزاب و سازمانهای سیاسی،… آن عواملی اند کە در تمامی این دهەها منجر بە راندن میلیونها میلیون انسان باسواد کرد بە خارج کردستان و یا دیگر کشورها شدەاست. و خارج شدن این طیف وسیع در واقع بە معنای از دست دادن منابع مهم انسانیست کە در علم اقتصاد هم از آن بعنوان خسارت هنگفتی یاد می شود. در کشوری کە بە سرمایەهای انسانی خود وقعی نهادە نمی شود، و همە چیز تابع نگاە کلان مرکز ـ پیرامونی می شود و بسیاری چیزها رنگ امنیتی بخود می گیرد بیگمان فرار مغزها بە یکی از پدیدەهای جاری در کشور تبدیل می شود و هیچگاە حاکمیتها برای آن راە حلی بنیادین پیدا نمی کنند.

البتە باید تاکید کرد کە پدیدە جهانی شدن کە بعد از فروپاشی بلوک شرق جان تازەای گرفت، و جهان را وارد مرحلە نوینی کرد نیز نقش ویژەای در فرار مغزها ایفاء کردەاست. جامعە کردستان هم از این مسئلە مبرا نبودە، و این بار فرار مغزها نە الزاما بخاطر فشارهای متفاوت، بلکە بخاطر کسب تجربەهای جدید در جریان زندگی هم بودەاست. البتە همزمان باید تاکید کرد کە در کشوری مانند نروژ هم ما شاهد کوچ افراد هستیم، اما نباید ما را بە این نتیجە برساند کە شرایط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در دو کشور ایران و نروژ یکی هستند و بنابراین امر کوچ تابع یک منطق. آنچە شاید در اینجا کمی ما را بە تشابە میان این دو نزدیک کند، تاثیرات جهانی شدن است کە در قشر کم و ویژەای از روشنفکران سطح بالا بە یکسان عمل می کند.

فرم دیگری از فرار مغزها

اگر فرار مغزها از کردستان پدیدەای است هم رو بە مرکز و هم رو بە خارج کشور، باید گفت کە فرار مغزها را نمی توان تنها از این دو منظر مورد مناقشە قرار داد. بە نظر من نوعی فرار دیگر وجود دارد کە آن را از دو تای دیگر متمایز می کند. فراری کە باید آن را ‘فرار بە درون خود’ توصیف کرد! یعنی فرار از بیرون بە درون. اگر در دو مورد اول، فرد بە شیوە فیزیکی از جائی بە جائی و یا از جغرافیائی بە جغرافیائی دیگر منتقل می شود، اما در حالت سوم این فرار بدون تغییر جغرافیائی حاصل می شود. در این حالت، فرد نیازی بە تغییر جغرافیائی ندارد. او می ماند تا در یک سفر درونی بە تهی شدن خود برسد. سفری دردناک تا اعماق کە کمتر کسی از آن خبر دارد، و فعلا در هیچ آماری از آن تدارک دیدە نشدەاست!

در حالت اول و دوم، فرد فراری توانائی های آموزشی و فردی خود را با خود بر می داشت و در جائی دیگر از آن سود می برد (البتە بە فرض یافتن آن شغلی کە متناسب با تحصیلات او بود)، اما در حالت سوم فرد از چنین خاصیتی بهرەمند نیست زیرا کە با فرار از بیرون بە درون خود، در اثر عدم امکان تحقق توانائی های خود، کاملا بی استفادە می شود و در واقع علیرغم سالها تحصیل و نشستن در پشت میز مدرسە و دانشگاە، دوبارە بە همان نقطە صفر اولیە بر می گردد. البتە اگر نقطە صفری وجود داشتە باشد. زیرا نمی توان فردی را با توانائی های خاص خود و با کولەباری از تجارب جدید بە نقطە اول بازگرداند. و این جا فاجعەای آغاز می شود کە از دو تای اولیە متمایز است.

جامعە کردستان لبریز از فراریان این چنینی است. کافیست هر روزە از خیابانهای آن بگذرید و بە پیادەروها، قهوەخانەها و یا مرزهای آن سری بزنید. حاکمیت برای آنها هیچ برنامەای ندارد. این موج تحصیل کردە وسیع و سرگردان کە بعلت دنیای پر از ارتباطات کنونی فهم بهتری از دنیا و آنچە در اطرافشان می گذرد، دارند با تاثر و رنج بیشتری با شرایط تاسف بار خود روبرو می شوند. در جامعەای کە دیگر مثل سابق نیست تا در دانشگاهای رسمی در شهرهای بزرگ درس بخوانند، و در هر جای این مملکت دانشگاە آزادی سر برآوردەاست، ما با آنچنان تعداد بزرگی از تحصیل کردگان روبرو هستیم کە حاکمیت بعلت شرایطی کە بر کشور تحمیل کردەاست، جوابی مشخص و کارا برای شرایط بعد از تحصیلشان ندارد. و در میان این طیف وسیع، بسیاری راە مرکز را در پیش می گیرند، بسیاری دیگر بە کشورهای مجاور از جملە عراق و ترکیە روی می آورند و جمع بسیار وسیعتری، همچنانکە گفتەشد، بە درون خود!

در توصیف بیشتر عواقب فرار مغزها

حقیقت تلخ این است کە جوامع پیرامونی با سربرآوردن پدیدە فرار مغزها، بیش از پیش پیرامونی می شوند. بهتر بگوئیم، پیرامونی تر می شوند و این یعنی انزوای بیشتر و تحرک کمتر. جامعەای کە از سرمایەهای انسانی اش تهی می شود، بیشتر فرم سادە بخود می گیرد و این تمامی بخشهای دیگر همان جامعە را تحت تاثیر شدید خود قرار می دهد. فرار مغزها منجر بە مادیگری ابتدائی و بدون فرهنگ در انسانها می شود، و همان رفاە فرضی موجود را (بفرض وجود آن)، بە شیوە جدی بە زیر سئوال می برد. این در حالیست کە رفاە و یا خوشبختی امری صرفا مادی نیست، و جنبە دیگر آن ارتقاء فرهنگی همان جامعە است کە تحصیل کردگان نقش بی بدیلی را در آن ایفاء می کنند.

یکی دیگر از تاثیرات منفی فرار مغزها، تهی شدن معنای تحصیل و امر سواد در چنین جوامعیست. و این بە دو شیوە انجام می پذیرد: یکی در فرم ابزاری شدن شدید تحصیل و نزول آن تنها برای کسب موقعیت، و دیگری بی ارزش شدن تحصیل. نتیجە مشخص چنین پدیدەای از جملە پایین آمدن اعتبار علوم اجتماعی و ادبیست. مردم از فکر و اندیشە دوری می جویند، و سود مادی بە مشخصە هر تحرک اجتماعی تبدیل می شود.

جزئی محصور کلیتی کە خود درگیر فرار مغزهاست

کردستان ایران خود بخشی از کشوریست بە نام ایران کە بشدت درگیر امر کوچ و فرار مغزهاست. در سال ۹۸، لاریجانی معاون آموزشی وزیر بهداشت اعلام کرد کە ایران رتبە دوم فرار مغزها در جهان را دارا است و سالانە ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار متخصص تحصیلکردە از کشور مهاجرت می کنند.۳

البتە مشخص نیست از این تعداد چە اندازە کرد زبان اند. و طبق معمول ما یک تحلیل آماری دقیق از وضعیت جامعە کردستان نداریم. بە این ترتیب، کردستان خود در جمعی کلی تر بسر می برد کە آن هم در سطح بالائی با مهاجرت مغزها دست و پنجە نرم می کند. و این در واقع فاجعە ساختار ناقص و شبەمدرن پدیدە دولت در ایران را نشان می دهد کە چگونە بویژە بعد از انقلاب، با پشت کردن بە نرمهای جهانی یک دولت متعادل و مردمی، کشور را در فجایع گوناگونی قرار دادەاست. و اگر وضع ‘کل’ چنی باشد، وضع ‘جزء’ چە باید باشد! جامعەای کە خود غرق در امر مهاجرت است، باید چە جوابی برای مناطق پیرامونی خود داشتەباشد! و چنین ‘مرکز’ی باید تا چە اندازە بتواند معیارهای یک جامعە ایدەآل را برای ‘پیرامون’ تدارک ببیند!

در واقع تحصیلکردگان ‘پیرامون’ بە ‘مرکز’ی مهاجرت می کنند کە آن نیز خود ‘پیرامون’ است. و مرکز کجاست؟ همانا کشورهای پیشرفتە مدرن و پست مدرن. و البتە کشورهای همسایە ایران مانند عراق و ترکیە هم کە با معیارهای یک کشور پیشرفتە هنوز فاصلە زیادی دارند، بویژە عراق کە خود در هرج و مرج بسر می برد. و مردم ما بە چنین کشوری برای کار مراجعە می کنند!

بە این ترتیب کردستان دوبار ‘جزء’ و یا ‘پیرامون’ می شود. در واقع حاکمیت ایران در گریز خود از تبدیل شدن بە یک دولت مدرن و پست مدرن و در رویای تبدیل شدن بە یک ‘مرکز تئوکراتیک’، پیرامون شدن را هم بە خود تحمیل کردەاست و هم بە کردستان.

راهکار پایان دادن بە این وضعیت فاجعەبار

بیگمان رفع پدیدە فرار مغزها و یا پایین آوردن سطح آن، ربط مستقیمی بە تحول در ساختار سیاسی کشور و بعد از آن بە تغییر در بنیانهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی دارد. تحصیلکردگان میهن ما باید از امکان شغل یابی بە تناسب توانائی های خود بهرەمند باشند. همچنین آنان باید از امکان آزادی های سیاسی و فرهنگی برخوردارباشند، تا بتوانند توانائی های بالقوە خود را منصە ظهور برسانند. در یک کلام آنان باید احساس کنند کە در یک جامعە آزاد، دمکراتیک و عادلانە زندگی می کنند، و هویت و شخصیت انسانی آنها تحت هیچ عنوانی زیر سئوال نمی رود. البتە پدیدە فرار مغزها علیرغم هر شرایطی می تواند وجود داشتەباشد، اما آنگاە ما ‘فرار مغزها’ مواجە نیستیم، بلکە با ‘مهاجرت مغزها’ مواجە هستیم کە بی گمان درصد بسیار کمتری از تحصیلکردگان و نخبگان را در بر خواهدگرفت. فرار معنای منفی دارد و اما مهاجرت الزاما نە. و نخبگان هم حق دارند مثل همە انسانها خود محل و شیوە زندگی خود را انتخاب کنند. بویژە در جهان بشدت درهم تنیدەای کە ما زندگی می کنیم، و کرە خاکی ما بیش از پیش بە خانەای کوچک تغییر هویت می دهد.

متاسفانە نظام مذهبی و تئوکراتیک حاکم بر جامعە ما راە برعکس را دارد می رود، بنابراین تا این رژیم هست باید شاهد ادامە و  تشدید پدیدە فرار مغزها بە مرکز، بە خارج مرزها و نیز بە درون خود نخبگان باشیم.

فرخ نعمت پور

زیرنویس:

۱ـ آمار واقعی بیکاری در کردستان 50 درصد است – اخبار استانها تسنیم
۲ـ دولت از فرار مغزها در استان کردستان جلوگیری کند – خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان
۳ـ ایران رتبه دوم فرار مغز‌ها در جهان/ مهاجرت سالانه ۱۸۰ هزار متخصص تحصیلکرده از کشور

این مقاله در فصلنامه ی مُروا – نشریه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی – شماره سیزدهم تابستان و پاییز 1401 به چاپ رسیده است.
تەگەکان : ، ،

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *