فرخ نعمت پور
نوسەر

نوسەر

نوسەر ناوم فەڕۆخ نێعمەتپوورە و لە شاری بانە لە دایک بووم. یەکەمین نووسینەکانم لە بواری چیرۆک بە زمانی فارسی لە تەمەنی ١٥ ساڵیدا بووە لە ژێر کاریگەریی بەرهەمەکانی ڤیکتۆر هوگۆ کە وەک دەستنووس ماون و وەک بەشێک لە یادگاری ژیان و هەوڵی من بۆ بەنووسەربوون لە ئەرشیڤەکانمدا ماون. هەرچەند یەکجار بە تەمەنێکی کەم دەستم بە خوێندنەوەی هوگۆ کرد و بە گوێرەی پێویست لێم هەڵنەگرتەوە. هەمیشە هۆگری توند و تۆڵی خوێندنەوە بووم و لە گەڵیا خەریکی نووسینیش بوومە. لە بیرم دێت هەمیشە دەفتەرچەیەکم لە گیرفاندا بوو و بیر و هەستە کتوپڕییەکانی خۆمم تیا دەنووسینەوە. دواتر بەرەبەرە دەستم دایە نووسینی شیعر و…[ادامه]

نوسەر
خواندم !

حق با کیست

کات 01/06/1399 1,566 بازدید

حق با کیست

رمان “آنچە در انتظار من بود” اثر رماننویس زن ایرانی ‘پرینوش صنیعی’ کە بە زبان نروژی هم ترجمە شدەاست را خواندم.

رمان ماجرای زنی است بە اسم ‘معصوم’ برآمدە از یک خانوادە سنتی و مذهبی کە همراە خانوادەاش قبل از انقلاب ۵۷ از شهر قم بە تهران پایتخت کوچ می کنند و در آنجا اصل ماجراهای زندگی اش کە مصادف می شود با همراهی اتفاقی با کمونیستها (شوهرش کمونیست و از انقلابیون چریکی زمان شاە است)، انقلاب  سال ۵۷ و جنگ ایران و عراق آغاز می شود. کتاب در نسخە نروژی آن نزدیک بە ۵۰۰ صفحە است، و بنوعی هم تقابل سنت و مدرنیسم را در ایران نشان می دهد و هم زندگی زنانی کە همسرانشان انقلابی بودند و اما خود بدون اینکە نقشی در انتخاب همسرانشان داشتەباشند، بیشترین رنجها را از قبل همین رزمندگی انقلابی گونە همسرانشان متحمل شدند.

کتاب بە نظر من فرصتی است کە از جملە همین مورد اخیر، یعنی رابطە شوهر انقلابی با همسر غیر انقلابی، دوبارە مورد توجە جدی و دگرگونە قرار گیرد. اینکە آیا شوهران تا چە حد محقند کە بعلت انتخابی کە در زندگی خود کردەاند، مصائبی را بر خانوادە خود از جملە همسرانشان تحمیل کنند کە همسرانشان بهیچ گونە در انتخاب چنین مسیرهای خطرناکی هیچ نقشی نداشتەاند.

البتە در رمان می خوانیم کە حمید همسر معصوم اساسا اهل زن گرفتن و تشکیل خانوادە نبود، و معصوم بە او از طرف خانوادەاش تحمیل شد. حمید بارها از معصوم می خواهد کە دنبال زندگی خود برود زیرا کە او نمی تواند شوهر مناسبی برایش باشد. اما معصوم با توجە بە اینکە همە پلهای پشت سرش خراب شدەاند و عملا از خانوادەاش راندەشدەاست، بە زندگی نوین خود تن می دهد و تازە بعلت برخورد مدرن و آزادگونە حمید آنرا جالب هم می یابد. اما غافل از اینکە چە خطرات و مصائبی کە در انتظار اویند، خطراتی کە ستوان فقرات خانوادەاش را می لرزانند و در ادامە حتی بعد از پیروزی انقلاب، با اینکە حمید یک قهرمان سیاسی محسوب می شود، توسط رژیم جدید جانش ستاندە می شود.

حمید نە در زندگی خانوادگی خود موفق است و نە در پروژە انقلابی کە منجر بە سرنگونی شاە و بە قدرت رسیدن حاکمان مذهبی جدید می شود. او یک انقلابی بازندە، اما در همان حال مبارز خستگی ناپذیر است و بویژە برای پسر بزرگش کماکان در هیئت یک قهرمان کە زندگی اش را برای مردم فداکردەاست.

اما معصوم یک نگاە انتقادی هم بە همسرش دارد. او معتقد است کە حمید آنی نیست کە می گویندش. او از فراموشی خود توسط همسرش می گوید. و خوانندە هنگامیکە کتاب را می خواند و متوجە تمام مصائب وحشتناکی می شود کە بر سر معصوم می آیند، زنی فداکار کە بدون داعیەای بە تنهائی بار خانوادە و تربیت و امرار معاش دو پسر و دخترش را بە درازای سالهای سخت زندگی بە دوش می گیرد، از خود می پرسد کە براستی آنچە حمید همسر انقلابی اش انجام داد واقعا تا چە حد اخلاقی بود؟ آیا اساسا در فرهنگ انقلابیون جائی برای چنین بحث هائی وجود دارد؟ در واقع فرد انقلابی تا چە حد محق است خانوادەاش را بە همراە خود قربانی کند؟ آیا خانوادە ملک شخصی فرد انقلابیست یا اینکە خانوادە هم دارای حق رای است و باید در تعیین سرنوشت خود مستقل باشد؟

معصومە از خود رای بودن همسرش می گوید و بدین ترتیب بە یک عنصر مهم شخصیت های انقلابی اشارە می کند کە همانا اعتقاد صد در صدی بە راستی و درستی راە و ایدئولوژی خود می باشد. عنصری کە اگر فرد انقلابی از آن برخوردار نباشد در واقع نمی تواند انقلابی باشد و انقلابی بماند. و این خصلت همە انقلابی هاست. بدون استثناء.

حق با کیست

پرسش بنیادین رابطە فرد انقلابی با افراد خانوادە خود یک پرسش اخلاقیست. زمانی کە همسر و فرزندان در انتخاب راهی کە پدر (یا مرد خانوادە) برگزیدەاست نقشی ندارند و خود نیز اساسا بە آن راە نرفتەاند، آیا تا چە حد پدر می تواند در تحمیل خود بر خانوادە محق باشد؟ و آیا اساسا چنین پدری از یک منظر پدرسالاری با خانوادە برخورد نمی کند؟ و آیا این بە معنای تناقض با همان انقلابی گری نیست کە پدر ادعایش را می کند؟

جواب این پرسش ها آسان نیستند. از طرفی فرد انقلابی با جامعەای بشدت ناعادلانە روبرو است و احساس می کند باید کاری بکند، و از طرف دیگر بە اسم انقلاب بر خانوادە خود رنج و ستم روا می دارد.

البتە این خصلت همە جوامعی اند کە افراد آن درگیر امر انقلابند. انقلابیونی کە در نهایت مبارزە در راە مردم را بر ظلم بر خانوادە ترجیح می دهند

البتە در مورد این رمان و حادثە انقلاب بهمن بحث پیچیدەتر از اینهاست. سئوال مرکزی این است کە اگر انقلابیونی مانند حمید در انقلاب نیز شکست بخورند، ماجرای تحمیل رنجها بر خانوادە صد چندان برجستەتر می شود، و بنابراین سئوال در مورد انقلابی گری اشان بە مراتب برجستەتر. در واقع این سئوال هم برجستە می شود کە این چە راهی بود کە نتوانست بە سر منزل مقصود برسد؟

انقلاب ایران پرسش چنین بنیادینی، یعنی تعارض میان بابای انقلابی و خانوادە غیرانقلابی، را در سطوح بسیار واضح تری جلو چشمان ما قرار می دهد.

در واقع حق با کیست؟

فرخ نعمت پور‌

نوشته های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *