فرخ نعمت پور
نوسەر

نوسەر

نوسەر ناوم فەڕۆخ نێعمەتپوورە و لە شاری بانە لە دایک بووم. یەکەمین نووسینەکانم لە بواری چیرۆک بە زمانی فارسی لە تەمەنی ١٥ ساڵیدا بووە لە ژێر کاریگەریی بەرهەمەکانی ڤیکتۆر هوگۆ کە وەک دەستنووس ماون و وەک بەشێک لە یادگاری ژیان و هەوڵی من بۆ بەنووسەربوون لە ئەرشیڤەکانمدا ماون. هەرچەند یەکجار بە تەمەنێکی کەم دەستم بە خوێندنەوەی هوگۆ کرد و بە گوێرەی پێویست لێم هەڵنەگرتەوە. هەمیشە هۆگری توند و تۆڵی خوێندنەوە بووم و لە گەڵیا خەریکی نووسینیش بوومە. لە بیرم دێت هەمیشە دەفتەرچەیەکم لە گیرفاندا بوو و بیر و هەستە کتوپڕییەکانی خۆمم تیا دەنووسینەوە. دواتر بەرەبەرە دەستم دایە نووسینی شیعر و…[ادامه]

نوسەر
خواندم !

احتیاط، روح دوران

کات 22/08/1397 1,512 بازدید

شاید هیچ کلمەای بە اندازە ‘احتیاط’ نتواند از لحاظ روانشناسی و رفتار، جامعە ایران را توصیف کند. احتیاطی کە تنها ریشە در دستگاە سرکوب حاکم و یا خطر خارجی در تهدید زندگی مردم ندارد، و نمی توان آن را تنها با امر توان سیستم حاکم در بازتولید قدرت خود ارزیابی کرد.

اما چرا در یک برهە زمانی خاص و یا حتی فراتر از همین برهە، دورانی، چنین وصفی می تواند بیان حال وضعیت جامعەای باشد؟

احتیاط، از جملە با خوانش، رخوت، ترس، عدم اعتماد بنفس و انتظار همسایە است. فرد محتاط تشخیص می دهد کە نیرویش در آن حدی نیست کە بتواند با آن بە مصاف وضع موجود برود، بنابراین ترس و عدم اعتماد بنفس سرتاپای وجودش را فرامی گیرد و بە انتظار شرایط دلخواە می نشیند. اما گاها آن شرایط پیش نمی آید و ترس و انتظار، دورە طولانی ای را دربر می گیرد. و همین در ادامە خود و با طولانی شدنش می تواند بە رخوت فرابروید. چنین جامعەای فراموش می کند کە شرایط دلخواە، بخشا، بە ارادە انسانها هم بستگی دارد.

ولی شاید مهمترین عامل در پیدایش احتیاط، نە شرایط بیرونی، بلکە شرایط درونی ای باشد کە از جملە بر اثر همین شرایط بیرونی پدید آمدە است. تصور کنید تمامی آن تلاشهائی کە قبلا در جهت تغییر وضع موجود صورت گرفتەاند و اما بە نتیجە مشخصی نرسیدەاند. و یا تلاشهائی کە در دیگر جوامع صورت گرفتەاند و اما بظاهر بعد از تغییر نتوانستەاند بە شرایط مورد نظر برسند. در این حالت، شرایط یا عامل (مانع) بیرونی، درونی می شود و خود بە یکی از عوامل اصلی ایجاد احتیاط فرا می روید. در چنین حالتی، مردم می توانند خود بە مانع خود برای کنش مشخص تبدیل شوند. عامل بیرونی می تواند بە عامل درونی فرابروید. عدم کنش، درونی می شود.

اما فراتر از چنین تحلیلی می توان گفت کە اگر اندیشە هگل را مبنا قرار بدهیم و بە گردش، صیرورت و تغییر روح مطلق در جهان باور داشتە باشیم، در این صورت، در ورای تجارب مشخص یک جامعە، روح مطلقی وجود دارد کە در گذر خود در جامعە، در لحظەای، بە فرم ‘احتیاط’ فرامی روید، و در شکل ‘احتیاط’ خود را زمینی و مشخص می کند. و این یعنی شکل مسلط زندگی.

ولی آیا توان تغییر در یک جامعە را می توان تنها بە توان خود آن جامعە نسبت داد؟ در بحث جهانی شدن و دورانی کە ما زندگی می کنیم شاید هیچ مقولەای بە اندازە این مقولە در تغییر شرایط یک کشور مهم نباشد. بدون شرایط جهاینی، سخنی از تغییر در کشوری نمی تواند معنا داشتەباشد. بە انقلاب بهمن نگاە کنید. در دهە پنجاە شمسی ضرورت ایجاد جامعە باز بوجود آمدە بود. غرب این را درک می کرد. و این ضرورت درست ناشی از گردش روح مطلق در سطح جهان و جلوە مشخص آن در فرم آزادی در جامعە ایران بود. جامعەای کە مدرن می شد، بە مدرنیتە هم نیاز داشت. بنابراین، غرب بە جابجائی رژیم شاە تن می دهد و بدون این تن دادن شاید اساسا با امری بنام پیروزی انقلاب مواجە نمی شدیم. یا بە تجربە انقلاب اکتبر نگاهی بیافکنیم. آنجا کە لنین در تبیین مدل امپریالیسم (در بیانی هگلی، بعنوان فرمی از روح مطلق جهانی کە شرایط را برای انقلاب سوسیالیستی در کشوری جداگانە فراهم می کند)، بە ضرورت امر انقلاب در روسیە می رسد.

پس وجود یک شکل مشخص از روح مطلق جهانی کە بتواند شرایط تغییر را در کشوری آمادە کند، نیاز هست. و این شکل مشخص در شرایط کنونی چیست؟

شاید بتوان کماکان بە آزادی اشارە کرد. اما جلوە مشخص روح مطلق، در دوران ما، در فرم پست مدرنیسم خود را نشان می دهد. یعنی جلوەای کە منتقد روایت های بزرگ و ایدەئولوژیهای بزرگ است. و می دانیم کە بدون روایت های بزرگ امکان تغییر در جامعەای یا کشور وجود ندارد. و شاید علت عدم تغییر در ایران همین باشد.

از طرف دیگر روح مطلق در جلوە جهانی خود در فرم پست مدرنیسم آنگاە کە بە کشور ما می رسد جلوە سنت گرای خود را بە نمایش می گذارد. از آنجائیکە پست مدرنیسم با خود رگەهائی از گذشتە گرائی را دارد، آنگاە کە بە ایران می رسد فرم گذشتەگرائی خود را بیشتر بە نمایش می گذارد. و این چنین احتیاط و محافظەگرائی بیشتر خود را فرمولە می کند.

اما پست مدرنیسم مخلوطی از جلوەهای گوناگون است. و همین گوناگون بودن آن است کە شق گذشتەگرای آن را زیر فشار قرار می دهد. درست است کە در پهنە جهانی، می توان بە وجود جوامع گذشتەگرا اقرار کرد، اما در سطح ملی چنین جوامعی نمی توانند صرفا گذشتەگرا باشند. روح مطلق جهانی در فرم پست مدرنیسم، آنگاە کە بە لوکال می رسد مختصات دیگر خود را هم طلب می کند. و این طلب نمی تواند چیزی باشد جز پلورالیسم وجودی وجودهای گوناگون.

فرخ نعمت پور

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *