فوتبالیست، مهاجر و مزدور
یک فوتبالیست می تواند هنگامیکە توسط یک تیم دیگر خریدە می شود، بە همان اندازە در بازی و مسابقات در پیش رو تلاش و اصرار برای پیروزی بخرج دهد هنگامیکە برای تیم قبلی بازی می کرد، و شاید حتی علیە تیم قبلی خود هم. برای یک چنین فوتبالیستی نە خود تیم، بلکە بیشتر خود نفس بازی مهم و دارای ارزش است، اینکە بتواند در سطحی خوب و عالی یک بازی ارائە دهد و از این طریق نە تنها تیم خود، بلکە هواداران و نیز مشتاقان یک بازی خوب را نیز راضی کند. برای چنین بازیکنی دیگر نە تعلق تیمی، بلکە تعلق بە کیفیت یک بازی خوب است کە مهم است، و همین بازی خوب است کە او را در صدر قرار می دهد، نە تعلق تیمی.
البتە این تشابه زیادی بە امر مزدوری دارد. اینکە کسانی هستند کە برایشان مهم نیست بە کی خدمت می کنند، اما هنگامیکە خریدە می شوند دوست دارند با ارائە یک کیفیت بالا از خدمت، خود را همیشە آمادە بهترین سفارش ها از طرف مشتریان احتمالی دیگر نگە دارند.
فوتبالیست هم البتە در معنای کلامی مزدور، مزدور است، اما نە در یک معنای منفی و نگتیف. زیرا یک مزدور فوتبالیست، آدم کش نیست و قرار نیست بە کسی خیانت کردەباشد و ضمنا اینکە قواعدی وجود دارند کە نوع حضور وی در تیمهای مختلف را نرم وار و قانونی می کنند.
البتە فوتبالیست در ارائە این مدل انسان اندیویدوالیستی مدرن، تنها نیست. در زمینە مهاجرت نیز همین داستان بنوعی تکرار می شود. افراد، مهاجرت و کوچ می کنند برای کسب موقعیت بهتر در زندگی از طریق ارائە خود بە جامعە جدید مهاجرپذیر، تا جائیکە حتی حاضر است تعلق و هویت ملیتی (و نە اتنیکی اش) را تعویض کند. از دریچە تعلق ملیتی ـ کلاسیکی، چنین مهاجری می تواند خائن فرض شود، و حتی از همین دیدگاە یک فوتبالیست مزدور هم باز خائن تلقی شود، اما از دریچە یک دیدگاە فردگرایانە و متحرک چنین امری منتفی است. از زاویە این دیدگاە این فرد است چگونگی هویت و زندگی خود را تعین می کند و نە یک سری عوامل عینی از پیش فرض شدە کە خود فرد هیچگاە در انتخاب آنها اختیار نداشتە است.
البتە در میان فوتبالیست ها، مزدوران و مهاجران اختلافاتی هم وجود دارد. از جملە اینکە تعداد فوتبالیستها از مزدوران و مهاجران کمتر است، اگرچە از طرفی دیگر مشکل است بتوان گفت تعداد مهاجران بیشتر است یا مزدوران و بالعکس. سطح کمی پایین تر فوتبالیست ها باعث می شود پولی کە بە آنان تعلق می گیرد بسیار در سطح بالاتری باشد.
هم چنین فرق دیگر این است کە بە فوتبالیست و مزدور عمدتا پیشنهاد پول می شود اما بە مهاجر نە. مهاجر اصرار دارد کە موقعیت جدیدش پذیرفتە شود. برای همین او بر خلاف دو تای دیگر نوع اندیویدوالیسمش فرق می کند. مهاجر خود اقدام برای ترک موقعیت جاری اش می کند.
فرقهای دیگری هم وجود دارد. مثلا فوتبالیست، هنگام مسابقات جهانی میان کشورها، برای کشور خودش بازی می کند، اما الزاما نە مزدور و نە مهاجر بە هنگام جنگ میان کشورها الزاما بە خدمت کشور خودش در نمی آید. در این رابطە نوعی اجبار در کار است برای فوتبالیست، اما برای مزدور و مهاجر نە. این فرق بسیار جالب است! معلوم نیست چرا هویت ملی در این رابطە می تواند چنان کلاسیکی عمل کند، اما در مورد دیگران نە. شاید بدین علت کە فوتبالیست علیرغم بازی اش برای تیمهای دیگر، کماکان دارای حق شهروندی پیشین خود است، اما مهاجر و مزدور نە. مهاجر و مزدور تغییر هویت ملی (نە الزاما اتنیکی)، می دهند، اما فوتبالیست نە.
فرق دیگر این است کە فوتبالیست همیشە ناچار بە ارائە یک بازی خوب و عالی است، اما مهاجر الزاما نە، و نیز مزدور هم. مهاجر و مزدور می توانند در سطوح بسیار نازل هم وجود داشتە باشند. بنابراین همیشە از لحاظ کیفیتی بشیوە عمومی فرق فاحشی میان فوتبالیست ها از یک طرف و مهاجران و مزدوران از طرف دیگر وجود دارد.
فرقهای دیگر:
ـ فوتبالیست می تواند هم مهاجر و هم مزدور شود،
ـ مهاجر نمی تواند فوتبالیست شود، اما می تواند مزدور شود،
ـ مزدور نمی تواند فوتبالیست شود، اما می تواند مهاجر شود.
برای اینکە یک فوتبالیست بتواند مهاجر شود، باید از بازی کردن برای کشور خود انصراف دهد. برای اینکە یک مهاجر بتواند مزدور شود، باید هنگام مهاجرت از کشور خود، باخود، نفرت از آب و خاکش را بە همراە داشتە باشد. و سرانجام برای اینکە یک مزدور بتواند مهاجر شود، باید هنگام خیانت، خود را لو دهد، یا لو دادە شود.
در هر حال علیرغم همە تشابهات و افتراقات باید گفت کە مرزهای میان یک فوتبالیست، یک مزدور و یک مهاجر مثل همە پدیدەهای دیگر این جهان، مرزهایی بسیار سیال و متغیر هستند.
پاس داریم وجود خود را در جریان این زندگی سیال و متغیر!
فرخ نعمت پور
دیدگاهتان را بنویسید