فرخ نعمت پور
نوسەر

نوسەر

نوسەر ناوم فەڕۆخ نێعمەتپوورە و لە شاری بانە لە دایک بووم. یەکەمین نووسینەکانم لە بواری چیرۆک بە زمانی فارسی لە تەمەنی ١٥ ساڵیدا بووە لە ژێر کاریگەریی بەرهەمەکانی ڤیکتۆر هوگۆ کە وەک دەستنووس ماون و وەک بەشێک لە یادگاری ژیان و هەوڵی من بۆ بەنووسەربوون لە ئەرشیڤەکانمدا ماون. هەرچەند یەکجار بە تەمەنێکی کەم دەستم بە خوێندنەوەی هوگۆ کرد و بە گوێرەی پێویست لێم هەڵنەگرتەوە. هەمیشە هۆگری توند و تۆڵی خوێندنەوە بووم و لە گەڵیا خەریکی نووسینیش بوومە. لە بیرم دێت هەمیشە دەفتەرچەیەکم لە گیرفاندا بوو و بیر و هەستە کتوپڕییەکانی خۆمم تیا دەنووسینەوە. دواتر بەرەبەرە دەستم دایە نووسینی شیعر و…[ادامه]

نوسەر
خواندم !

نوستالژی سیاسی

کات 21/05/1399 1,534 بازدید

نوستالژی سیاسی

در اخبار مربوط بە لبنان می شنویم کە تعدادی از مردم، کە بی گمان می تواند بعنوان یک گرایش جدی هم مطرح باشد، خواهان بازگشت بە دوران قیمومیت این کشور بە فرانسە هستند و یا علنا خواهان ایجاد یک نظام استبدادی برای جمع و جورکردن امور بشدت از هم گسیختە کشورشان.

در ایران، در جریان اعتراضات آبان ماە نیز، شنیدیم کە تعدادی از مردم برای شادی روح رضاشاە شعاردادند و بە این ترتیب حسرت خود را برای بازگشت بە نظام پیشین ابرازکردند.

در عراق هم در میان مردم، چە در اقلیم کردستان و چە در مناطق عرب نشین، مردمی هستند کە بازگشت بە دوران صدام را ترجیح می دهند و در مقایسە با دوران کنونی، نظام بعث را موفق تر ارزیابی می کنند. نان، آب، برق و رستگاری از هرج و مرج کە بدتر از دیکتاتوری اند، هستە اصلی این خواستە را تشکیل می دهند.

بی گمان در همە این موارد یک نوع اغراق وجود دارد، زیرا کە اگر گذشتە دارای یک ساختار منسجم و مقبول می بود و می توانست بە گاە خود جوابگوی مردم باشد و بشیوە درست و عقلانی سیاست می کرد، دچار گردبادهای تند سیاسی نمی شد و طومار زندگی اش در هم نمی پیچید. در واقع در آنچە رخ داد، عقلانیتی نهفتە بود کە خود را در نفی شرایط غیرعقلانی متبلور می کرد. بقول هگل عقلانی واقعی و واقعی عقلانی است.

اما نوستالژی نوستالژی است و درست در شرایطی سر برمی آورد کە فرد از زمان حال زندگی خود بشدت ناراضی است، از آن لذتی نمی برد، نگران است و با توجە بە اینکە در آیندە هم هیچ افقی برای تحول مثبت نمی بیند بەناچار بە گذشتە روی می آورد. در واقع آنجا کە راهی بە آیندە وجود ندارد، انسان راە معکوس می زند، اگرچە در رویا! بە این ترتیب گذشتە می شود آیندە!

و جالب اینجاست کە نوستالژی تنها در حیطە فردی اتفاق نمی افتد، بلکە در حیطە جمعی هم کارکرد و کنش دارد. شرایط می تواند آنچنان شود کە جامعەای در حالت افسردە بنشیند و بە گذشتە خود علیرغم همە نکبتی هایش اندیشەکند و با برجستە کردن جوانب مثبت آن بخود بقبولاند کە با تغییر آن و یا با تائید ضمنی تغییر آن، چە اشتباه عظیمی مرتکب شد.

اما تراژدی نوستالژی در این است کە خط زمان، لااقل تا این لحظە، مسیری خطی است و انسان نمی تواند بە گذشتە بازگردد. گذشتە یک خاطرە است و تنها در اذهان وجود دارد و ذهن نمی تواند در یک حرکت ذهنی، جسم را نیز وارد همان خاطرەها کند. بنابراین نوستالژی یک راهکار نیست آنقدر کە یک واکنش عاطفی و درونی است بە پدیدەهای بیرون از ذهن فرد یا ذهن جمعی.

فراتر از این، حتی از نوستالژی نمی توان وسیلەای برای بازگشت بە همان گذشتە از طریق پناەبردن بە جریاناتی ساخت کە متشکل اند و رویای احیای گذشتە از طریق واردکردن افراد جدید بە صحنە را دارند. در واقع گذشتە برای همیشە گذشتە باقی می ماند، زیرا چنانکە گفتیم در بوجود آمدن شرایط کنونی نقش اصلی را داشتەاست.

آنچە بستر تاریخی نوستالژی کنونی را از قدیم جدا می کند، بستر پست مدرنیسم آن است. در شرایطی کە روایتهای بزرگ توان خود را از دست دادەاند و در کنار همە روایتهای دیگر بە بخشی از روایتهای بشدت متنوع کنونی تبدیل شدەاند (روایتهای بزرگی کە علیرغم میل خود کوچک شدەاند، اما وجود دارند)، نوستالژی هم بعنوان یک حالت درونی کە مایل بە دادن پروژە سیاسی کلان است (و از این طریق ارائە روایت کلان است)، بیش از پیش در فشار قرار می گیرد. و شاید بیشتر از دیگران. چرا کە کمتر ریشە در واقع دارد. اما این مانع از آن نمی شود کە درست بە علت همان منطق پست مدرنیستی در خود احساس قدرت نکند.

پست مدرنیسم امکان ادامە کاری نوستالژی سیاسی را فراهم می کند، اما در همان حال از فراروئیدن آن بە یگانە پروژە سیاسی جلوگیری می کند. البتە برای فعالینی کە رو بە آیندە دارند، نوستالژیستهای سیاسی را در کنار خود احساس کردن آزاردهندە است، اما این یکی از خصوصیتهای ویژە زمانە ماست و باید با آن زیست. البتە بە شرط خوانش درست آن و هدایت مداوم آن بە آیندە بە فراخور شرایط. شاید یکی از وظایف جنبشهای آیندەنگر همین بازگردانیدن واقعگرائی در رابطە با مفهوم زمان و مسیر درست آن در زمان واقع است.

نوستالژی، کارکرد افراد و یا جوامعی اند کە توان پیشوازی از آیندە و یا ساختن آیندە را ندارند. نوستالژی معیار بە گل نشستن ماشین رویاهاست. نشانە عقیم شدن توان انسانهاست. راە وارونە زدن است.

مسیر زمانی ما مشخص است، از گذشتە بە حال و از حال بە آیندە. اگر می خواهیم کاری کنیم باید بە این منطق عینی زمانی متعهد باشیم. وگرنە بقیە آب در هاون کوبیدن است.

فرخ نعمت پور

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *