عصر پر نویسندە
اختراع ماشین چاپ شاید مهمترین حادثە دوران رنسانس قلمداد شود کە دنیا را زیرورو کرد. اختراع این ماشین اجازە دارد خواندن و نوشتن عمومی شود و از تسلط قشر خاصی بیرون بیاید. حتی اندیشمندانی، این اختراع را سرچشمە ظهور پروتستانیسم، یعنی انقلاب در دین مسیحی، می دانند.
![](https://farrokh.info/wp-content/uploads/2018/10/asrprnwisande.jpg)
اما اختراع ماشین چاپ بدان منجر نشد کە تسلط قشر خاصی بر امر نوشتن و تولید مطالب ادبی و غیرە پایان یابد، و در سطح تودەای بە پلورالیسم نوشتار و یا کنترل نوشتار بیانجامد. کماکان بعد از اختراع ماشین چاپ و ظهور کتابها و بعدها روزنامەجات، نخبەای از متخصصان بودند کە تعیین می کردند چی چاپ بشود و چی نشود، کی نویسندە محسوب بشود و کی محسوب نشود. این امر تا انقلابی کە در اواخر قرن بیستم در زمینە کامپیوتر و شبکەهای اجتماعی اتفاق افتاد، کماکان بقدرت خود باقی بود، اما از آن هنگام بە بعد کل تصویر تغییر پیدا کرد. یک تغییر اساسی.
با ظهور کامپیوتر و شبکەهای اجتماعی و امکان شرکت مردم در آنها، انقلابی در تعداد نویسندگان و شیوە ارائە متون ایجاد شد کە با دوران قبل از خود متفاوت است. در این دوران:
ـ نویسندە متن دیگر منتظر تائید متن خود از جانب دستەای خاص برای انتشار آن باقی نمی ماند،
ـ نویسندە، بعلت روابط اجتماعی خود در فضای مجازی، امکان جذب گروهی را دارد کە با لایک کردن مطالبش بە او اعتماد و اطمینان نویسندە بودن می بخشند، افرادی کە شاید همین نویسندە دوستشان، عطش ادبی و یا فکری آنها را بشکند و دیگر در خود الزامی برای جستجوی دیگران نبینند،
ـ از لحاظ کمی، بشدت بر تعداد نویسندگان اضافە می شود،
ـ نویسندگان اجبارا متکی بر سنت باقیماندە از نویسندگان دیگر نیستند،
ـ آنان کاملا متکی بر تجارب مشخص خود هستند،
ـ از تکرار و یا بدعت گزاری بشیوە اکسترم ابائی ندارند،
ـ بعلت عدم آشنائی کافی با تاریخ ادبی و نوشتاری، مهر خود را بر شیوە بیان و نویسندگی می زنند،
ـ هر لحظە می توانند مطالب خود را در اختیار همگان قرار بدهند،
ـ بە علت کثرت نویسندگان، تعداد و یا تمرکز خوانندگان بر نویسندگان نخبە بشدت کاهش می یابد،
ـ نویسندگان، کمتر امکان و یا میل خواندن آثار نویسندگان دیگر را دارند،
ـ افراد بعلت امکان نشر معانات خود، برای مراجعە بە آثار دیگر نیاز کمتری احساس می کنند،
ـ نویسندگی با پدیدە تودەای شدن مواجە می شود.
تمام موارد بالا نشان می دهند کە:
ـ پلورالیسم معرفتی و یا نوشتاری در سطح تودەای در پایین ترین سطوح خود ایجاد می شود،
ـ بە میزان گستردەترشدن تعداد نویسندگان (گسترش کمی)، از عمق مطالب لاجرم کاستە می شود.
ـ ظهور و سقوط نویسندگان افزایش بی سابقەای می یابد،
ـ تشخیص سرە از ناسرە بشدت دشوار می شود، البتە اگر کماکان سرە و ناسرەای مطرح باشد.
می توان گفت کە اگر صنعت چاپ انقلاب مهمی در عصر رنسانس بود، بە همان میزان و شاید بیشتر، پیدایش کامپیوتر و شبکەهای اجتماعی انقلابی دیگر در همان ابعاد، اما در عصری دیگر. عصری کە مرکزیت را در همە زمینەها اگر از بین نبردە باشد، اما بشدت تضعیف کردە و انگار جامعە را با هرج و مرجی روبرو ساختە کە اشراف بودن بر آن بسیار سخت می نماید.
و شاید این هرج و مرج (اگر بتوان از این اصطلاح استفادەکرد)، تنها ظاهر کار باشد، زیرا کە بهرحال تاریخ در کلیت خود از قوانین و یا ریتم خاصی پیروی می کند. و ریتمی کە ما هم اکنون در آن قرار داریم یک ریتم پست مدرن است با خصوصیات نفی مرکزیت و یک پلورالیسم حتی در سطح فرد.
فرخ نعمت پور
دیدگاهتان را بنویسید