فرخ نعمت پور
نوسەر

نوسەر

نوسەر ناوم فەڕۆخ نێعمەتپوورە و لە شاری بانە لە دایک بووم. یەکەمین نووسینەکانم لە بواری چیرۆک بە زمانی فارسی لە تەمەنی ١٥ ساڵیدا بووە لە ژێر کاریگەریی بەرهەمەکانی ڤیکتۆر هوگۆ کە وەک دەستنووس ماون و وەک بەشێک لە یادگاری ژیان و هەوڵی من بۆ بەنووسەربوون لە ئەرشیڤەکانمدا ماون. هەرچەند یەکجار بە تەمەنێکی کەم دەستم بە خوێندنەوەی هوگۆ کرد و بە گوێرەی پێویست لێم هەڵنەگرتەوە. هەمیشە هۆگری توند و تۆڵی خوێندنەوە بووم و لە گەڵیا خەریکی نووسینیش بوومە. لە بیرم دێت هەمیشە دەفتەرچەیەکم لە گیرفاندا بوو و بیر و هەستە کتوپڕییەکانی خۆمم تیا دەنووسینەوە. دواتر بەرەبەرە دەستم دایە نووسینی شیعر و…[ادامه]

نوسەر
خواندم !

چرا دیگر شاهد انقلاب سوسیالیستی نیستیم؟

کات 03/09/1397 1,201 بازدید

مدتهای مدیدی است کە دیگر نە شاهد انقلاب سوسیالیستی در جائی در جهان هستیم و نە شاهد اوج گیری زمینەهای پیدایش چنین گرایشی. برعکس حتی شاهد آن هستیم کە بعد از فروپاشی اتحاد شوروی و بلوک شرق، آن کشورهائی هم کە بکل در چهارچوب سوسیالیسم تعریف می شدند، در اقتصاد، علیرغم حفظ قدرت توسط حزب کمونیست، یا بە سرمایەداری چرخیدند (مانند چین)، و یا بیشتر در لاک خود فرورفتند (مانند کوبا). شاید بتوان گفت کە تقریبا تمامی چپ ها، چە نوع کمونیستی آن و چە نوع میانە و سوسیال دمکرات آن بە قدرت سرمایە گردن نهادەاند و هرکدام بنوعی با آن کنار آمدەاند. یکی در هیئت قدرت از سرمایەداری بهرە می برد و دیگری در دولت رفاە از طریق تحمیل بازتوزیع ثروت تلاش می کند آن را مهار کند. در واقع بنوعی جنگ قاطع با سرمایە عملا بە کناری نهادە شدەاست.

اما واقعا چرا دیگر انقلاب سوسیالیستی بوقوع نمی پیوندد؟

چنانچە تاریخ بە ما می گوید انقلابات موفق سوسیالیستی نە در زمان مارکس و انگلس بلکە بعد از مرگ آنها اتفاق افتادند. انقلاباتی کە توانستند دهەها دوام بیاورند و مهر خود را بر تاریخ بکوبند. مهمترین این انقلابات در روس و چین اتفاق افتادند، جائی کە متفکرینی همچون لنین و مائو با تدوین تئوری های نوین توانستند اصول مارکسیسم را بر شرایط مشخص جامعە خود وفق دهند و قدرت سیاسی را بە دست کمونیستها منتقل کنند.

بعنوان مثال در روسیە لنین توانست با تدوین تئوری ‘امپریالیسم بعنوان آخرین مرحلە سرمایەداری’ بە این نتیجە برسد کە بر خلاف نظر مارکس و انگلس کە پیروزی سوسیالیسم را همزمان در چند کشور پیشرفتە سرمایەداری امکان پذیر می دانستند، سوسیالیسم بتواند در یک کشور پیروز شود. او رشد نامتوازن سرمایەداری در مرحلە امپریالیسم را اساس این تئوری قرار داد، چنانچە کمونیست ها می توانند در حلقەهای ضعیف این نظام بر قدرت سیاسی سرمایە مستولی شدە و آن را برافکنند.

لنین با رهبری کردن انقلاب اکتبر و ایجاد حکومت شوروی در عمل صحت این تئوری خود را بە کرسی نشاند، اما همین تجربە بعد از هفتاد سال فروریخت و امپریالیسمی کە لنین آن را آخرین مرحلە نظام سرمایەداری می دانست توانست بە بازتولید خود بپردازد و حتی تجربە شوروی را هم شکست دهد.

در چرائی عدم ظهور انقلابات جدید سوسیالیستی باید گفت کە شاید مهمترین علت همانا عدم تدوین تئوری جدید، از نوع تئوری امپریالیسم لنین در شرایط جدید جهانی باشد. واقعیت این است کە با شکست انقلاب اکتبر و فروپاشی شوروی، تئوری امپریالیسم لنین هم با آن بکل شکست خود و فروریخت و دیگر نمی شود بر مبنای آن دست بە تدارک انقلاب سوسیالیستی زد. اگر در اواخر سدە نوزدە میلادی و اوائل سدە بیست، جهان بکل در اختیار سرمایە در مفهوم امپریالیستی آن با محوریت غرب بود، حال جهان شرایط دیگری را از سر می گذراند. با برآمدن قدرت های دیگر، نە تنها محوریت غرب از بین رفتە، بلکە ما در جهانی زندگی می کنیم بشدت جهانی شدە و درهم تنیدە با حضور چند وجهی قدرتهائی متنوع با ساختارهای نسبتا متنوع. ما در جهانی زندگی می کنیم کە بعلت جهانی شدن، امکان ایجاد یک دولت سوسیالیستی دیگر در انزوا، بر خلاف نظر لنین، دیگر امکان پذیر نیست و سرمایە در زیر لوای روبناهای مختلف، از روبنای کمونیستی چین گرفتە تا روبنای اتوریتەای روسیە و روبنای لیبرال دمکراسی غرب، شرایط بسیار متنوع تری را تجربە می کند.

چنانچە اشارە شد عملا ایدەهای رفرمیستی اند کە نقش غالب را در جنبش چپ ایفا می کنند، حال چە این چپ در قدرت باشد و یا همگام قدرت و یا در نقش اپوزیسیون قدرت. رفرمیسم نقش مسلط را دارد، زیرا کە شکستن قدرت سرمایە با توجە بە امکانات آن در بسط و گسترش خود در نظام جهانی هنوز امکان ناپذیر است.

نهایتا می توان گفت کە اگر ایدە لنینی در مورد امکان پیروزی سوسیالیسم در یک کشور بکل شکست خوردەاست، اما ایدە مارکس کماکان هنوز بقدرت خود می تواند باقی باشد، اگرچە چنین بە نظر می رسد کە احزابی کە دنبال چنین پروژەای در کشورهای پیشرفتە هستند از توان و نفوذ تودەای کافی برخوردار نیستند. ایدە مارکس بقوت خود باقیست زیرا کە هنوز نە تنها امتحان نشدە، بلکە با منطق جهانی شدن هم بیشتر تطابق دارد.

سوسیالیسم و ایدەهای آن ضرورت روزاند، اما این ضرورت بە معنای برخورد ارادەگرایانە با آن نیست. در جهان ما تئوری های نوینی برای تدارک لازم اند.

فرخ نعمت پور

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *