جنگ
(١)
جنگ کە می شود
پدر پولهایش را می شمارد
مادر دست بە دامان دعاهایش می شود
و من در فکر آن سرباز همسن
کە قرار است در جبهە کشتەشود.
و در ورای پولهای پدر
نان حضور دارد
در ورای دعاهای مادر
غم زندگی
و در اندیشە من
فرزندی کە قرار بود بە دنیا بیاید…
و نیامد.
(٢)
جنگ کە می آید، چە سادە می شود دنیا!
جنگ کە می آید
چە آسان سیاهی و سفیدی
پس می زنند الوان را
و چە آسان انسان تنها قبای تن بودگی خویش را بر خود می پوشاند.
جنگ کە می شود
چە آسان پیچیدگی ها رخت بر می بندند
و چە آسان برای پیروزی رویاهایت اندیشە را وداع می گوئی
و برای تسخیر میدان چە آسان تنها کافیست بر جرات و تفنگ تکیە زنی
توئی غرق در رنگ خود در گمان تسخیر کل وجود!
جنگ کە می آید
چە آسان فلسفە، علم و داستان
بر رخت آویز چرکین بیهودگی آویختەمی شوند
و چە سادە، مسخرەتر از هر زمانی دیگر می شوند… شاید
و موسیقی هنوز اندکی
بە یمن دوریش از اندیشە
خیالت را می برد
تا شاید اگر جان بدر بردی بە آن باز برگردی.
و جنگ کە می آید
اخبار چە سادە می شوند
کلماتی از جنس قرمز
و تحلیلهای عمیقی کە دیگر قرار نیست باشند.
و جنگ کە می آید
در مرز کشمکش ‘یا من یا تو’
چە آسان دیگر نیازی بە رفتن بە اعماق نیست
… و چە آسان می شود انسان از معنای شدن تهی.
فرخ نعمت پور
دیدگاهتان را بنویسید