فرخ نعمت پور
نوسەر

نوسەر

نوسەر ناوم فەڕۆخ نێعمەتپوورە و لە شاری بانە لە دایک بووم. یەکەمین نووسینەکانم لە بواری چیرۆک بە زمانی فارسی لە تەمەنی ١٥ ساڵیدا بووە لە ژێر کاریگەریی بەرهەمەکانی ڤیکتۆر هوگۆ کە وەک دەستنووس ماون و وەک بەشێک لە یادگاری ژیان و هەوڵی من بۆ بەنووسەربوون لە ئەرشیڤەکانمدا ماون. هەرچەند یەکجار بە تەمەنێکی کەم دەستم بە خوێندنەوەی هوگۆ کرد و بە گوێرەی پێویست لێم هەڵنەگرتەوە. هەمیشە هۆگری توند و تۆڵی خوێندنەوە بووم و لە گەڵیا خەریکی نووسینیش بوومە. لە بیرم دێت هەمیشە دەفتەرچەیەکم لە گیرفاندا بوو و بیر و هەستە کتوپڕییەکانی خۆمم تیا دەنووسینەوە. دواتر بەرەبەرە دەستم دایە نووسینی شیعر و…[ادامه]

نوسەر
خواندم !

دسته: داستان

  • کبوتر چاهی

    کبوتر چاهی

    کبوتر چاهی او هر روز صبح زود اعدام می‌شد، جسد بی جانش را در سردخانە می‌گذاشتند و شب دیرهنگام او را در لعنت‌آباد کە گورستانی مخفی و خاص خائنان بە نظام و کشور بود، بە خاک می‌سپردند. اما او باز نصف شب سر و کلەاش دوبارە در آسایشگاە زندان پیدا می‌شد، و با همان شلوار […]

    ۰۸/۰۷/۱۴۰۴ 0 لێدوان 131 بازدید زۆرتر...
  • یک نتیجە خوب

    یک نتیجە خوب

    یک نتیجە خوب آقای د. ز. با اینکە سالیان سال معلم زیست شناسی بود و تا حد خوبی آگاە بە جهان زیست حیوانات و گیاهان، اما هیچگاە این علم مهم را بە سیاست آغشتە نکردە بود. او معتقد بود کە اساسا عالم طبیعت نە تنها هیچگونە رابطەای با سیاست ندارد، بلکە کاملا دو دنیای متفاوت‌اند. […]

    ۱۷/۰۶/۱۴۰۴ 0 لێدوان 241 بازدید زۆرتر...
  • البتە کە دارم

    البتە کە دارم

    البتە کە دارم راستش من علاقەای بە جنگ واقعی ندارم، اما بشدت طرفدار فیلم جنگی‌ام. برای همین مرتب در یوتوب و یا سایت‌های مختلف کە البتە بیشتر فیلترن مشتاقانە بە دنبال فیلم‌های بزن بکوب هستم. بە نظر من در این دنیای وانفسا و تکراری و ملال‌آور کە انگار همە چیزش از شکم یک مادر عبوس […]

    ۰۸/۰۵/۱۴۰۴ 0 لێدوان 330 بازدید زۆرتر...
  • دوست زنبور من

    دوست زنبور من

    دوست زنبور من من سال‌هاست دیگر دوستی ندارم. یعنی دارم، اما آنها دیگر حرف نمی‌زنند. ما با هم بە کافە می‌رویم، یا بە رستوران، گاهی وقت‌ها توی خیابان و میان پارک‌ها با هم قدم می‌زنیم، اما دیگر حرفی برای گفتن بە همدیگر نداریم. ما یا بە فنجان قهوەهایمان خیرە می‌شویم، یا بە سقف‌های رنگارنگ و […]

    ۳۱/۰۲/۱۴۰۴ 0 لێدوان 404 بازدید زۆرتر...
  • خدای موش‌ها

    خدای موش‌ها

    خدای موش‌ها موش‌ها از دست گربەها بە تنگ آمدە بودند. روزی نبود کە یکی از آنها و یا حتی تعداد بسیار بیشتری توسط گربەهای بی‌رحم شکار و نفلە نشوند. موش‌ها کە از این وضعیت کاملا ناراحت و عصبانی بودند، دست بە هر کاری زدند کە مانع از این کار شدە و یکبار برای همیشە از […]

    ۰۹/۱۲/۱۴۰۳ 0 لێدوان 416 بازدید زۆرتر...
  • رستوران آزادی

    رستوران آزادی

    رستوران آزادی من و دوستم از قدیم الا‌یام رفیقیم. در یک محلە با هم بزرگ شدیم، و با هم بە مدرسە رفتیم. در کوچە همیشە با هم بازی می‌کردیم، و زمانی هم کە اولین سینما بە شهر ما آمد، با هم دزدکی بە دیدن فیلم‌هایش ‌رفتیم. حتی، گاهی بیشتر اوقات مثل هم لباس می‌پوشیدیم. آنهایی […]

    ۱۴/۱۱/۱۴۰۳ 0 لێدوان 408 بازدید زۆرتر...
  • ماهی‌گیر

    ماهی‌گیر

    ماهی‌گیر امروز کسی برای ماهی‌گیری بە کنار دریای مدیترانە آمدە است. با عینک آفتابی ارزان قیمت و کلاە آفتابی‌اش روی اسکلە می‌نشیند، و قلاب را بە دریا می‌اندازد. هوا چە خوب است! امواج آبی بە ساحل می‌کوبند. بە خودش می‌گوید روز خوبی است برای مردن ماهی‌ها! هنوز چیزی نگذشتە کە از پشت سر صدای غرش […]

    ۱۹/۰۷/۱۴۰۳ 0 لێدوان 401 بازدید زۆرتر...
  • انتظار

    انتظار

    انتظار همە در اتاق نشستەاند. همە بە آن سوی پنجرە خیرە شدەاند. فکر کنم در انتظاراند، در انتظار فردا. بە نظرم امروز امروز است، و فردا فردا. یکی ندا سر می‌دهد کە دیروز هم دیروز بود! یکی لبخند می‌زند. شاید من باشم. راستی فردا چە جور روزی‌ست؟ یکی می‌گوید فردا آن روزی است کە آفتاب […]

    ۲۶/۰۶/۱۴۰۳ 0 لێدوان 421 بازدید زۆرتر...
  • مذاب

    مذاب

    مذاب جنگل با طراوت تابستانی، زیر آسمان آبی و آفتاب درخشان ماە اوت، سبز سبز می‌خرامید. پدر، گلبرگ‌های گل رز را یکی یکی ‌چید، آنها را بر چشمان اشک‌آلود خود ‌کشید… سپس آهستە و بدون هیچ شتابی در گور سیاە ‌انداخت. مادر در کنار گور، تکیدە و خستە بە قعر خاکی ‌نگریست کە پیکری را […]

    ۲۹/۰۵/۱۴۰۳ 0 لێدوان 318 بازدید زۆرتر...
  • هیاهوی زندگی

    هیاهوی زندگی

    هیاهوی زندگی آقای برهان اکبری کە هم اکنون در یکی از کشورهای خارجە زندگی می‌کند و با راندن تاکسی زندگی خود و خانوادەاش را تامین می‌کند، زمانی (یعنی قبل از اینکە از کشور از ترس گرفتار شدن توسط نیروهای امنیتی بگریزد)، بشدت بە سوسیالیسم معتقد بود. البتە سوسیالیسم در معنای سریع آن، یعنی سوسیالیسم همین […]

    ۱۹/۰۵/۱۴۰۳ 0 لێدوان 383 بازدید زۆرتر...
  • خر خانوادگی

    خر خانوادگی

    خر خانوادگی خری داشتیم بە درازای عمر فامیلی. یعنی اینکە این خر از زمان‌های بسیار کهنی می‌آمد. نە تنها متعلق بە دوران پدر و پدر بزرگ و پدر پدر بزرگ و… بود، نە اصلا حرف از اینها گذشتەبود، بلکە اساس پیدایش آن بە گذشتەای بسیار طولانی کە کسی بەدرستی تاریخ آنرا نمی‌دانست، برمی‌گشت. خر آنقدر […]

    ۲۲/۰۳/۱۴۰۳ 0 لێدوان 426 بازدید زۆرتر...
  • فردا باران می‌بارد

    فردا باران می‌بارد

    فردا باران می‌بارد دیروز ساعت چهار بعدازظهر خانە بودم. تازە از کار برگشتەبودم. ناهارم را خوردە، در حالت اغما و یک خوشی ناشناختە و غریب بر روی مبل قدیمی مدل دو هزار و دوازدهمی‌ام لمیدە بودم کە هواشناسی کانال تلویزیونی از باریدن باران در فردا گفت. در همان حالت بینابینی کە انگار جایی بود میان […]

    ۰۹/۰۳/۱۴۰۳ 0 لێدوان 384 بازدید زۆرتر...