برچسب: ترجمه داستان کردی
-
باغچه پدر بزرگ
باغچه پدر بزرگ برگردان از کردی: ماجد فاتحینویسندە: فرخ نعمت پور مشتاق گردآوری قطرات باران است. نه فقط قطرات باران امروز، این هفته و یا حتی امسال، بلکه قطرات همه سالها،… تمام بارانها. او فکر می کند قطرات باران مقابل دیدگان ما زیاد و فراوانند، اما در واقع بسیار اندک و کم اند، به حدی کم که […]
-
همراه زمزمە برگها
برگردان: ماجد فاتحینویسندە: فرخ نعمت پور همراه زمزمە برگها آن شب، کوه و در و دشت و تپه ها غریبانه به چشم می آمدند. از بعد از ظهر همان روز این حس در وجودش رخنه کردەبود که امشب شبی متفاوت است. نمی داند چرا. سالیان سال است بە هنگام روز خود بە تنهائی و یا همراه رفقایش […]
-
آنجا
آنجا (برگردان از کردی: ماجد فاتحی نویسندە: فرخ نعمت پور) سوار هواپیما می شوم. با شانسی که دارم کنار یکی از پنجرههای کوچک می نشینم. دگر مسافران سرگرم نشستن هستند. نگاهشان می کنم. زود خسته، و نگاهم را از آنان می گیرم و به بیرون می نگرم «جهانی کوچک قد پنجره کوچک”، فرصت دارم، نظاره گر دور […]