برچسب: داستان فارسی
-
لبخند مسیح
لبخند مسیح روزی کە مسیح را بەدار کشیدند، من آنجا روبرویش ایستادە بودم و داشتم جان کندنش را تماشا میکردم کە مادر زنگ زد و خواست بە فروشگاە محلە رفتە و نان بگیرم. من کە با وجود سن هنوز کمام در یک اتفاق خارقالعادە توانستە بودم ماشین زمان کاملا مدرنی اختراع کنم، و با آن […]