نوێترین بابەت
-
برفهای بیزار
برفهای بیزار (برگردان از کردی: ماجد فاتحی نویسندە: فرخ نعمت پور) در این جهان خود را جزو خوشبخت ترین آدمها میداند. لااقل یکی از آنها. یکی از آن آدمهائی که به ندرت یافت میشوند. آنانی که بسیار شاداند، و خندههایشان ظاهری نیست و از اعماق وجودشان است. جایی در اعماق درون که مملو از خنده است، و […]
-
تلفن
تلفن (برگردان از کردی: ماجد فاتحی نویسندە: فرخ نعمت پور) به خودش می گوید همین که رسیدم اولین کاری که میکنم اینه تلفن بزنم. خیلی وقته از تلفن استفاده نکردە. آنجا موقعیت جوری بود کە دیگر کسی از تلفن استفاده نمی کرد. مردم همچون سالهای دور گذشته برای شنیدن اخبار و جویا شدن حال و احوال، به […]
-
خائن بی وطن
خائن بی وطن (برگردان از کردی: ماجد فاتحی نویسندە: فرخ نعمت پور) خانوادە او، موقع مسابقات فوتبال بە چند دستە تقسیم میشوند. البتە تعداد افراد خانواده آنچنان زیاد هست که همه تیمها طرفداران خاص خودشان را داشتەباشند. قبل از اینکه بازی شروع شود، هرچه لازم باشد، میخرند: از تخم آفتابگردان گرفتە تا نوشابه، چیپس و… سرانجام آبجو. […]
-
کنارەها
کنارەها (برگردان از کردی: ماجد فاتحی نویسندە: فرخ نعمت پور) بعدازظهر روزی از روزهای زندگی بود. پدر دستش را گرفت و با خود بیرون برد. از حیاط گذشتند. مادر، مرغ و خروس ها را داخل لانه می کرد. از کوچه هم گذشتند. اهالی محله آخرین نگاەهایشان را از شکاف درب خانەهایشان به بیرون، بدرون کوچە بدرقه می […]
-
نقاش
نقاش (برگردان از کردی: ماجد فاتحی نویسندە: فرخ نعمت پور) وقتی از زندگی و کار روزمره احساس خستگی می کند، نقاشی می کشد. قلم و کاغذ می آورد، بر روی صندلی کنار پنجره نشستە و شروع می کند. هر چیزی برای او موضوع نقاشی است. از چیزهای خیلی کوچک گرفتە تا خیلی بزرگ. از ریزەهای گردوغبار روی […]
-
لە گۆڕستانێکی ئۆسلۆدا
لە گۆڕستانێکی ئۆسلۆدا گۆڕستانی ‘ڤۆر فرێلسێش گراڤلوند’ لە سەنتەری شاری ئۆسلۆیە. ٢١۵ ساڵی تەمەنە و شوێنی ناشتنی پیاو و ژنە مێژووییەکانی نۆروێژە. وەک دەڵێن ‘پێرلاشێز’ی ئەم وڵاتەیە. رەنگە بەو جیاوازییەوە کە بە پێچەوانەی پێرلاشێز، دیواری هیچ کۆمۆنارێکی لێ نیە و جگە لەمە تەرمی هیچ مرۆڤێکی مێژوویی ئۆپۆزیسیۆنی دەربەدەری وڵاتانی رۆژهەڵاتی ناوەڕاستیش کە لەم وڵاتە تیرۆرکرابێ، […]
-
هاوڕێیانی خوینەر
هاوڕێیانی خوینەر پێنج شەممە ١٩ مانگی یەکی ٢٠٢٣ بەڕێوەچوونی بیست و یەکەمین دانیشتنی ساڵی سێیەمی گروپی هاوڕێیانی خوێنەر سازدرا، کە تیایدا گفتوگۆ دەربارەی ئەزموونی نووسەر، چیرۆکنووس و ڕۆماننووس (فەڕۆخ نێعمەتپوور)کرا. بەڕێزیان لە وڵاتی (نۆروێژ)ەوەو لە ڕێگەی ڤیدیۆ مەسنجەرەوە لەکۆبوونەوەکەدا بەشداربوو. لە دانیشتنەکەدا جگە لە باسکردن لە ئەزموونی نووسەر، تیشکخرایە سەر شێوازەکانی نووسینی کورتە چیرۆک، تەکنیکەکانی […]
-
آیت الکرسی
آیت الکرسی (برگردان از کردی: ماجد فاتحی نویسندە: فرخ نعمت پور) زیر لب آیت الکرسی می خواند، و به دور و برش فوت می کرد. اگر پای پیاده به جائی می رفت، قدمهایش را کند می کرد و اگر در حال رانندگی بود از سرعتش می کاست و اتومبیل را در دنده «یک»می گذاشت. یا اینکە در […]
-
کوچه خاکی
کوچه خاکی (برگردان از کردی: ماجد فاتحی نویسندە: فرخ نعمت پور) تا جائیکه به یاددارم، کوچه ما همیشە خاکی بوده. کوچه ای غبارگیر و غباردە، به طوریکه دیگر خاکی نشان نمی دهد. گردوغباربرای اهالی محله، تنها واقعیت زندگیست. ما اهالی محله دوست داریم چیزها را در میان گردوغبار و یا از پشت آن ببینیم. مقابل چشمان اهالی، […]
-
گل گندم
گل گندم (برگردان از کردی: ماجد فاتحی نویسندە: فرخ نعمت پور) پدرم می گفت که از پدرش شنیدە کە مردم قدیم هیچ وقت بی حوصله نمی شدند. می گفت اگر چه شهرها و روستاها بسیار کوچک بودند، و هیچ نوع وسیله سرگرمی مثل امروز وجود نداشت، با این وصف کسی بی حوصله نمی شد. آن طور که […]