فرخ نعمت پور
نوسەر

نوسەر

نوسەر ناوم فەڕۆخ نێعمەتپوورە و لە شاری بانە لە دایک بووم. یەکەمین نووسینەکانم لە بواری چیرۆک بە زمانی فارسی لە تەمەنی ١٥ ساڵیدا بووە لە ژێر کاریگەریی بەرهەمەکانی ڤیکتۆر هوگۆ کە وەک دەستنووس ماون و وەک بەشێک لە یادگاری ژیان و هەوڵی من بۆ بەنووسەربوون لە ئەرشیڤەکانمدا ماون. هەرچەند یەکجار بە تەمەنێکی کەم دەستم بە خوێندنەوەی هوگۆ کرد و بە گوێرەی پێویست لێم هەڵنەگرتەوە. هەمیشە هۆگری توند و تۆڵی خوێندنەوە بووم و لە گەڵیا خەریکی نووسینیش بوومە. لە بیرم دێت هەمیشە دەفتەرچەیەکم لە گیرفاندا بوو و بیر و هەستە کتوپڕییەکانی خۆمم تیا دەنووسینەوە. دواتر بەرەبەرە دەستم دایە نووسینی شیعر و…[ادامه]

نوسەر
خواندم !

دسته: داستان

  • احمق

    احمق

    احمق تپانچەاش را از زیر پیراهنش بیرون آورد، و در حالیکە مثل فیلم‌های کاوبویی دور انگشت اشارەاش می چرخاندش، گفت اول بە قفس می‌رسیم بعد بە آزادی پرندگان دربند. گفت در قفس، اول بە حق ورود دست پیدا می‌کنیم، بعد در آزادی پرندگان بە حق برابری استفادە از هوای آزاد و پرواز. اینو با باد […]

    ۲۰/۱۲/۱۴۰۲ 0 لێدوان 245 بازدید زۆرتر...
  • چهارچنگولی

    چهارچنگولی

    چهارچنگولی شهر تازە توسط نیروهای حکومتی تسخیر شدەبود. بقول رادیوی مرکز، ضدانقلاب از شهر گریختەبود. البتە مجری نگفت کە همین ضدانقلاب در مناطق پیرامونی، یعنی در روستاها کماکان باقی ماندەبودند و دولت تنها کنترل شهرهای اصلی را تا این لحظە توانستەبود در دست بگیرد. جنگ و گریز در اطراف شهر و در روستاها ادامە داشت، […]

    ۱۸/۱۲/۱۴۰۲ 0 لێدوان 258 بازدید زۆرتر...
  • عبور از خیابان

    عبور از خیابان

    عبور از خیابان هر روز از اینجا، از این خیابان می گذرم. البتە نە همینجوری؛ نە، می گذرم تا بە سر کار بروم. از دوشنبە تا جمعە. و شنبە و یکشنبە هم یا خانە می مانم، یا بە پارک کنار منزلم می روم تا کمی هوای آزاد را بقول معروف استنشاق کنم. و استنشاق می […]

    ۰۵/۱۲/۱۴۰۲ 0 لێدوان 305 بازدید زۆرتر...
  • سفر بە بیکران

    سفر بە بیکران

    سفر بە بیکران دایە غنچە، سالهای طولانی در خانە زیستەبود. او تقریبا همیشە خانە بود. دایە تنها برای عیادت اقوام، عروسی های گاەبگاهی، و مراسم ختم آشنایان از خانە پا بە بیرون می گذاشت. او آنقدر در خانە قدیمی، کە حال زمان از سر و رویش می بارید، ماندەبود کە عین در و دیوارهایش شدەبود. […]

    ۲۷/۱۱/۱۴۰۲ 0 لێدوان 381 بازدید زۆرتر...
  • بازگشت

    بازگشت

    بازگشت من و آقای داودی سالهای سال است همسایە هستیم. من و او در خیلی چیزها شبیە همدیگر هستیم. اینکە هر دو عضو یک حزب سیاسی بودیم (البتە بدون اینکە از این موضوع مطلع باشیم)، هر دو مثل هم از میهن فرار کردەبودیم، محض اتفاق هر دو بە ترکیە رفتەبودیم، بعد از آنجا بە اسکاندیناوی […]

    ۲۳/۱۱/۱۴۰۲ 0 لێدوان 370 بازدید زۆرتر...
  • ساعت مچی قدیمی

    ساعت مچی قدیمی

    ساعت مچی قدیمی یک ساعت قدیمی سیتی زن توی جعبەام در خانە دارم. سالهای طولانیست دارمش. مال دائی ام بود. دائی ام کە در یک درگیری در منطقەای میان بانە و سردشت کشتەشد. با رفیقش. جسد یک ماە توی گور بود کە دوبارە برای شناسائی درش آوردیم. خبر مرگ آمدەبود و اما اطمینانی از آن […]

    ۱۲/۱۰/۱۴۰۲ 0 لێدوان 318 بازدید زۆرتر...
  • چیزی تغییر کردە

    چیزی تغییر کردە

    چیزی تغییر کردە سال شصت و چهار بود. دقیق پنج سال از جنگ ایران و عراق می گذشت. شهر کە تنها دە کیلومتر از مرز عراق فاصلە داشت تقریبا از سال ۶۲ بە بعد بطور مرتب بمباران می شد. خیلی ها برای همیشە رفتەبودند، و بە شهرهائی کە بیشتر امن بودند و از مرز فاصلە […]

    ۳۰/۰۹/۱۴۰۲ 0 لێدوان 298 بازدید زۆرتر...
  • اعدام

    اعدام

    اعدام روی چهارپایە اعدام، حلقە طناب در گردن بودم کە تلفن همراهم زنگ زد. بە جلاد کە آن پایین ایستادەبود، و در فکر لگدزدن بە چهارپایە نگەدارندە حیات من بود نگاهی پرسشگرانە انداختم. یعنی اینکە لطفا موبیلم را از جیبم دربیاورید تا بتوانم بە فردی کە زنگ زدە جواب بدهم. من کە تحت تاثیر یک […]

    ۱۷/۰۹/۱۴۰۲ 0 لێدوان 374 بازدید زۆرتر...
  • پری دریایی

    پری دریایی

    پری دریایی برگهای زرد و قرمز پاییزی روی برف سفید افتادەاند. صبح زود یک روز زمستانی است. من اولین کسی هستم کە برف باریدە دیشب را لگدکوب می کند. سکوت عجیبی حکمفرا است. انگار برف صداها را همە بلعیدەاست. حتی صدای قدمهای من هم بگوش نمی رسد! برف میل عجیبی بە آرامش دنیا دارد. در […]

    ۰۲/۰۹/۱۴۰۲ 0 لێدوان 337 بازدید زۆرتر...
  • مقاومت

    مقاومت

    مقاومت آوازخواندن ژست مخصوص بەخود را دارد، و فکر کنم همە جای عالم، روی این کرە خاکی چنین است. خصلتی مشترک و شاید مادرزادی میان همە. آدمها آواز کە می خوانند، معمولا ابتدا گردنشان را می کشند، بعد سرشان را بالا می گیرند و در حالیکە گلویشان را پر از باد می کنند در آخرین […]

    ۲۹/۰۸/۱۴۰۲ 0 لێدوان 340 بازدید زۆرتر...
  • بخاری

    بخاری

    بخاری مادر گفت بیرون سردە، زمستان آمدە و دیشب برف زیادی باریدە. من بخاری را با خودم برداشتم، و زدم بیرون. آری هوا سردبود. مادر مثل همیشە دروغ نمی گفت. راستی کجا می خواستم بروم؟ یادم نمی آید. انگار سرمای زمستان, آن را از یادم بردەاست. اما مهم نیست. مهم بیرون بودن است. مگر قرار […]

    ۲۷/۰۸/۱۴۰۲ 0 لێدوان 354 بازدید زۆرتر...